آفرینش فیلم

«من هم در اولین قدمِ آفرینشِ دنیایِ هنرِ سینمایی هستم»

آفرینش فیلم

«من هم در اولین قدمِ آفرینشِ دنیایِ هنرِ سینمایی هستم»

ارسطو در رساله معروفش در باب نمایشنامه نویسی و شعر، اولین تحلیل نمایشنامه را ارایه کرده است. او همچنین نخستین کسی بوده که راهکارهایی را پیشنهاد داده که از طریق آن‌ها نویسندگان می‌توانند ساختار داستان هایشان را اصلاح کنند. او اعتقاد داشت که هر داستان خوبی نه تنها دارای شروع، وسط و پایان است؛ بلکه شامل دو فاز داستانی مهم نیز می‌شود: گره افکنی و گره‌گشایی.

 از زمانی که شروع به معرفی شخصیت‌هایتان می‌کنید و به آن‌ها تمایل‌ها و آرزوهایی می‌بخشید، آن‌ها را در تعارض با آدم‌های اطرافشان قرار می‌دهید. منحنی طبیعی هر شرایطی به سوی پیچیده تر شدن می رود، تا وقتی که چالش به اوج خود برسد و مسئله حل شود.


 

زمانی که عناصر شخصیتی را که در درس های قبل مورد بررسی قرار گرفتند اضافه می‌کنید، نمودار ساختار می‌تواند مطابق آنچه در ادامه می‌آید تعدیل شود:




 


 

امروزه بیشتر بزرگان فیلم‌نامه‌نویسی هالیوود، از سید فیلد و مایکل هاوج گرفته تا رابرت مکی و لو هانتر، بر این نظرند که یک فیلمنامه سینمایی هم باید دارای شروع، وسط و پایان باشد که تقریباً با ساختار سه پرده‌ای مطابقت دارد.

 

 

 

آلفرد هیچکاک اشاره معروفی دارد که «طول فیلم باید ارتباط مستقیم با تحمل مثانة انسان داشته باشد». درنتیجه بر مبنای اتفاق نظر فیزیولوژیک، توقع می‌رود که فیلم‌ها در حدود دو ساعت طول بکشند و تقریباً شامل هشت سکانس، به طول حدوداً دوازده دقیقه‌ باشند. اگر توالی پیش‌روی و پس‌روی داستان را هم در نظر بگیریم، ممکن است بتوان الگوی جدیدی به این شکل رسم کرد:


 

 

 

چنین نمودارهایی نمی‌توانند فیلمنامه‌تان را برایتان بنویسند، اما ممکن است کمک‌تان کنند که ساختار داستان‌تان را برنامه‌ریزی کنید.

توصیه مهم: تعدادی از استادان مشهور فیلم‌نامه‌نویسی مانند جان تروبی، کریستوفر وگلر یا فیل پارکر بر این باورند که پایبندی سفت و سخت به ساختار ۳ پرده‌ای که اتفاقات مشخص باید در جاهای مشخص رخ دهند، به خلاقیت‌تان آسیب می‌زند. زیرا آنچه واقعاً اهمیت دارد نقاط عطف است که داستان گره و پیچ احساسی پیدا می‌کند، نه اینکه دقیقاً در چه زمانی اتفاق بیفتند. اما حتی در اینجا هم یک اتفاق نظر عمومی وجود دارد که هنوز سه فاز برای هر داستان وجود دارد:

 

شروع: ایجاد مخمصه. شخصیت اصلی شما چه می‌خواهد؟ چه چیز لازم دارد؟ باید چه بکند که به آنچه می‌خواهد برسد؟

 

میانه: تعارض، عمل و عکس‌العمل. شخصیت اصلی برای به دست آوردن آنچه که می‌خواهد تقلا می‌کند و معمولاً در انتهای قسمت میانه شکست می‌خورد. اما در اثنای این شکست شروع به درک نیازهای حقیقی‌اش می‌کند.

 

پایان: تقلای نهایی، رفع مشکل و پیامد. پایان احساسی که در آن شخصیت اصلی پی می‌برد واقعاً به چه چیزی نیازداشته است، چه به آنچه که می‌خواسته برسد یا نرسد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۸
بنیامین آرمان طلب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی