آشنایی بااختلال شخصیت جامعه ستیز (ضداجتماعی)
شخصیت، بیانگر آن دسته از ویژگیهای فردی است که شامل الگوهای ثابت
فکری، عاطفی و رفتاری است (پروین، جان، 2001، ص3). این تعریف بیانگر آن
دسته از ویژگیهای فردی با ثبات چه در زمینهی فکری، رفتاری یا عاطفی
است.
اختلال یا نابهنجاری بر اساس چهار خصیصه تعریف شده است که عبارتند از:
1- پریشانی: تجربه عذاب هیجانی یا جسمانی، در زندگی متداول
2- اختلال: کاهش توانایی فرد در انجام امور روز مره به طوری که نتواند کارهایش را به نحو مطلوب انجام دهد.
3- به مخاطره انداختن خود و دیگران با کارهایی که انجام میدهند.
4- رفتاری که از لحاظ اجتماعی و فرهنگی غیر قابل قبول باشد.
اختلال شخصیت جامعه ستیز :
اختلال شخصیت جامعه ستیز یکی از بارزترین اختلالات شخصیت است . این
اختلال امروزه بیشتر از قبل به چشم میخورد و افراد زیادی از این اختلال
رنج میبرند. گرچه ممکن است هیچ گاه برچسب «اختلال شخصیت جامعه ستیز» را
نشنیده باشید اما حتماً شنیده اید که برخی افراد سایکوپات یا سوسیوپات
نامیده میشوند. این اصطلاحات برای اشاره به افرادی به کار میرود که
دارای صفاتی هستند که در حال حاضر با عنوان اختلال شخصیت جامعه ستیز از
آنها یاد میشود. اولین بار در سال 1801 فیلیپ پنیل این اختلال را
تشخیص داد و آن را نوعی دیوانگی دانست که طی آن، فرد در حالی که تفکر
منطقی خود را حفظ میکند، رفتارهایی تکانشی و حتی اخلالگرانه نشان
میدهد. چند دهه بعد، این اختلال، جنون اخلاقی نامیده شد (کراس و
کراس، 2003، ص 189).
اختلال شخصیت جامعه ستیز، با جرم ، خشونت و بزهکاری
همراه است. ویژگیهای اساسی این اختلال شامل پیشینه ای از رفتارهای مستمر و
مزمن تجاوز به حقوق دیگران است که قبل از 15سالگی آغاز و تا دوران
بزرگسالی تداوم مییابد (ساراسون و ساراسون، 1383، ص 529). شاخص این
اختلال نگرش طمعکارانه نسبت به دیگران است، نوعی عدم حساسیت و بی تفاوتی
نسبت به حقوق دیگران که با دروغ گفتن، دزدی کردن، تقلب کردن و
چیزهای بدتر از آن مشخص میشود (سیدمحمدی، 1385، ص329).
به علاوه ساراسون و ساراسون (1383، ترجمه نجاریان و همکاران) ویژگیهای زیر را هم به عنوان شاخص این اختلال مطرح کردند:
1- حداقل 18سال سن
2-
شواهدی مبنی بر وجود اختلال سلوک قبل از 15سالگی (چیزهایی از قبیل فرار
از مدرسه، ترک تحصیل، دستگیری، فرار از خانه، دروغگویی، اقدام به آمیزش
جنسی یا مشروب خواری، استعمال دخانیات یا دیگر داروها بدون مجوز
(معمولاً خیلی زودتر از همسالان) و همین طور پیشینه ای از خرابکاری،
منازعه و سرپیچی از قوانین در خانه و مدرسه).
3- الگویی از رفتار بی
مسوولیت و جامعه ستیز از 15 سالگی، شامل ناتوانی در داشتن شغل مستمر،
اعمال جامعه ستیز مکرر مثل دزدی، تخریب اموال، ایجاد مزاحمت برای
دیگران، دعواها و درگیری بدنی مکرر، ناتوانی از تعهدات مالی، ناتوانی
از طرح نقشه برای آینده، بی پروایی، خصوصاً در رانندگی، اگر پدر یا
مادر باشد - عدم تربیت یا غفلت از کودکان، بی بند و باری جنسی و
فقدان پشیمانی از آزار دیگران. حتما خواننده گرامی می تواند نمونههایی
از این افراد که بسیار خبرساز شده اند را به یاد آورد، افرادی همچون
بیجه (قاتل زنجیره ای کودکان در شهرستان پاکدشت)، خفاش شبهای تهران و.
. . .
میزان شیوع رفتار جامعه ستیزی تقریباً 2 تا 3 درصد است و
تعداد مردانی که این تشخیص در مورد آنها داده شده است چهار برابر
زنان است. اما آیا این تفاوت بیانگر سوگیری جنسیتی متخصصان تشخیص در قضاوت
است، یا بیانگر تفاوت واقعی در شیوع این اختلال؟ شواهد موجود قویاً از
سوگیری جنسیتی حمایت میکنند. در یک بررسی، از متخصصان بهداشت روانی
خواستند تا دربارهی سابقهی یک مورد فرضی، تشخیصی را ارائه دهند. هشت
تشخیص احتمالی به آنها پیشنهاد شد، که اختلال شخصیت هیستریک (نمایشی) -
اختلالی که در آن، فرد به صورت اغراق گونه در برخورد با وقایع زندگی
واکنش نشان می دهد و با روشهای گوناگون همچون اغراق در سخن گفتن، آرایش
و پوشیدن لباسهای خاص سعی در جلب توجه دیگران دارد- و اختلال شخصیت
جامعه ستیز از جمله آنها بودند. زمانی که مراجع به صورت زن توصیف
میشد، درمانگران گرایش داشتند او را هیستریک یا نمایشی تشخیص دهند.
اما هنگامیکه همان مراجع فرضی به صورت مرد توصیف میشد برداشتهای
تشخیصی در جهت شخصیت جامعه ستیز تغییر مییافت. بررسی دیگری گرایش
متخصصان تشخیص به نمایشی دانستن زنان حتی زمانی که ویژگیهای مراجع در
جهت اختلال شخصیت جامعه ستیز تمایل داشتند و تشخیص فراوان اختلال شخصیت
نمایشی در مورد مردان را تایید کرد. بنابراین، انتظارات کلیشه ای
متخصصان تشخیص، به ویژه در مورد زنان، و نه تفاوتهای واقعی بین خود
زنان و مردان، میتواند موجب سوگیری جنسیتی در این تشخیصها شده باشد
(سیدمحمدی، 1385).
منابع جامعه ستیزی :
اختلال شخصیت پایدار است. اختلال شخصیت جامعه ستیز در کودکی یا اوان
نوجوانی به عنوان نوعی اختلال رفتاری آغاز میشود و بعد تا بزرگسالی
ادامه مییابد. یعنی این اختلال از همان کودکی یا اوان نوجوانی به صورت
نوعی اختلال رفتاری در فرد بروز میکند.
چهار منبع بالقوه بیشتر موجب رفتار جامعه ستیز میشود:
1- موقعیت خانوادگی و اجتماعی
چون به نظر میرسد که فرد جامعه ستیز معیارهای اخلاقی جامعهی بزرگتر
را درونی ساخته است پس برای یافتن سرنخهایی درباره این اختلال بررسی
عوامل اجتماعی شدن، به ویژه موقعیت خانوادگی و اجتماعی، ضروری است. برای
مثال، شواهدی وجود دارد حاکی از اینکه جامعه ستیزانی که در طبقات
اجتماعی پایین بزرگ شده اند، از افراد دیگر همین طبقات دوران کودکی
دشوارتری داشتند و بیشتر به سوی جامعهستیزی گرایش داشتند.
چندین
بررسی نشان داده است که از دست دادن پدر یا مادر از طریق ترک،
طلاق، یا جدائی (نه از طریق مرگ یا بستری شدن طولانی) همبستگی بالایی با
پرورش رفتار جامعهستیزی بعدی دارد. علاوه براین، هرچه رفتار
جامعهستیزی جدیتر باشد، احتمال بیشتری دارد که فرد جامعه ستیز دچار
محرومیت از والدین شده باشد. با این حال، اغلب نویسندگان معتقدند که
تنها محرومیت از والدین موجب جامعه ستیزی نمیشود. عوامل دیگر هم در
جامعه ستیزی نقش دارد. جو عاطفی مقدم بر طلاق، مثل مشاجرات، کتک
کاریهای خشن، بی عفتی وقیحانه، الکلیسم، بی ثباتی والدین و بی توجهی پدر
در جامعه ستیزی دخالت دارد (سیدمحمدی، 1385).
بررسیهای طولی
دیگر هم رابطهی محیط خانه و ارتکاب جرم در پسران بزهکار را تایید
میکنند. عوامل تاثیرگذار بر اینکه آیا پسران بزهکار بعدها بزرگسالان
مجرم میشوند عبارت بودند از محبت مادری و عزت نفس، نظارت والدین،
هماهنگی بین اعضای خانواده، و انحراف پدر (همان).
2- کاستیهای یادگیری
بسیاری از متخصصان بالینی از ناتوانی افراد جامعه ستیز در درس گرفتن از تجربه، شگفت زده شدهاند.
پریچارد
در سال 1837 آنها را «کودنهای اخلاقی» نامید. روان شناس دیگری به
نام کلکی در سال 1964 دریافت که آنها به ویژه نمیتوانند از تجربیات
تنبیه کننده، درس بگیرند و در نتیجه قضاوت ضعیفی دارند. اما جامعه
ستیزان اغلب «با شعور» و باهوشند. اگر آنها دچار کاستی یادگیری هستند،
این مشکل باید بسیار ظریف باشد.
کاستیهایی در یادگیری اجتنابی
مشاهدات روانشناسی به نام کلکی به ویژه حاکی از آن است که جامعه
ستیزان به خصوص در یادگیری اجتنابی نارسا هستند. افراد عادی به سرعت
یاد میگیرند موقعیتهای تنبیهی را پیش بینی کنند و از آنها اجتناب
ورزند. اما جامعه ستیزان احتمالاً به این علت که کم انگیخته و به مقدار
کم مضطرب هستند، در این امر موفق نمیشوند .
چرا باید جامعه ستیزان
در یادگیری اجتنابی نارسا باشند؟ یک احتمال این است که چون آنها به
اندازهی افراد بهنجار محرک منفی را ناخوشایند نمیبینند از آن اجتناب
نمیکنند، و به این علت آن را ناخوشایند نمیبینند که به صورت مزمن کم
انگیخته اند. به عبارت دیگر، جامعه ستیزان ممکن است برای بالابردن
انگیختگی و رساندن آن به سطح بهینه عملاً تحریک جو باشند. در واقع اغلب،
برای مشاهده گران بالینی این امر ثابت شده است. یک فرد جامعهستیز
میگفت، «یادم میآید وقتی کوچک بودم احساس میکردم دوست دارم
کارهایی نظیر نشستن روی ریل قطار را انجام دهم و آنقدر آنجا بنشینم تا
قطار برسد و بعد از آن بگریزم. یا دوست داشتم انگشتم را روی لولهی
تفنگ شکاری بگذارم و ماشه را بچکانم برای اینکه ببینم آیا واقعاً ساچمه
در آن هست یا نه. گاهی اوقات انگشتم را در آب فرو میکردم و بعد آن را
به پریز برق میزدم برای اینکه ببینم آیا واقعاً به من شوک میدهد».
هرچه
فاصلهی بین زمانی که رفتار روی میدهد و پیامدهای آن بیشتر باشد،
یادگیری رابطهی بین آن رفتار و پیامدهای آن دشوارتر است. برخی افراد
به طور کلی در پی بردن به رابطهی بین دو رویداد در طول زمان،
دشواری بیشتری از افراد دیگر دارند. شاید جامعه ستیزان بیشتر از اغلب
افراد دچار این مشکل باشند. اگر این موضوع درست باشد، توضیح میدهد
که چرا جامعه ستیزان با پیش بینی تنبیه از ارتکاب جرم نمیترسند. زیرا
تنبیه معمولاً مدت طولانی بعد از اینکه جرم واقع شده است روی میدهد.
برای تعیین این موضوع که آیا افراد مبتلا به اختلال شخصیت جامعه
ستیز، تنبیه را به شیوه ای متفاوت با افراد بهنجار پیشبینی میکنند،
آزمایشی ترتیب داده شد. در این آزمایش سه گروه آزمودنی شرکت داشتند:
1- مجرمانی که جامعه ستیز تشخیص داده شده بودند 2- مجرمانی که
غیرجامعه ستیز تشخیص داده شده بودند. 3- افرادی که مجرم نبودند. به
این آزمودنیها اعداد «1» تا «8» هربار یکی و به صورت متوالی نشان
داده میشد. به آنها گفته میشد وقتی عدد «8» ظاهر میشود شوک برقی
دریافت خواهند کرد. برای تعیین میزان اضطرابی که این آزمودنیها احساس
میکردند، پاسخ برقی پوست (GSR)، که مقیاسی برای احساس اضطراب است، در
مورد هر آزمودنی در طول آزمایش ارزیابی میشد. هم آزمودنیهای بهنجار و
هم مجرمان غیرجامعه ستیز از همان لحظهی آغاز، ترس از شوک برقی انتظار
رفته را نشان دادند. علاوه براین اضطراب آنها، به گونهای که توسط GSR
اندازهگیری شد، با نزدیک شدن عدد «8» اضطراب، به نحو چشمگیری افزایش
و پس از آن کاهش مییافت. در مقابل، آزمودنیهای جامعه ستیز اضطراب
بسیار کمتری در طول آزمایش نشان دادند و زمانی که عدد «8» نزدیک
میشد، ترس آنها افزایش نمییافت. حتی زمانی که شوک به آنها وارد
میشد، سطح انگیختگی و فعالیت GSR آنها بسیار کمتر از دو گروه دیگر
بود (سیدمحمدی، 1385).
3- عوامل ژنتیکی و مجرمیت
این احتمال که جامعه ستیزی مبنای ژنتیکی دارد از مدتها قبل مورد
توجه بوده است. از دید عامهی مردم، جامعه ستیزی و رفتار جامعه ستیز از
دیرباز به «بذر بد» و به ویژه بذر بدی که از خانوادهی بزهکار به دست
آمده است مربوط میشده است. با این همه، ارزیابی این نظر کار دشواری
است. جدا کردن تاثیرات محیطی از ژنتیکی در این جا نیز مثل جاهای دیگر
دشوار است. اما تکلیف، در این جا با این واقعیت دشوارتر میشود که
مجرمان، یعنی کسانی که بازداشت و مرتکب جرم شدهاند باید مورد توجه
قرار گیرند نه کسانی که از بازداشت گریخته اند. همهی مجرمان، جامعه
ستیز نیستند، و همهی جامعه ستیزان مجرم نیستند.
دادههای مربوط به
زیست شناسی جامعه ستیزی جالب هستند، زیرا با اینکه آنها پیچیدهاند،
ولی نشان میدهند هم عوامل ژنتیکی و هم محیط، نقش نیرومندی در ایجاد
آن دارند. اغلب این بررسیها به روابط بین زیست شناسی و مجرمیت مربوط
میشوند. مجرمیت، به طوری که قبلاً خاطر نشان کردیم، مترادف با جامعه
ستیزی نیست.
4- کژکاریهای فیزیولوژیکی
تعدادی از پژوهشگران سعی کرده اند تفاوتهای فیزیولوژیکی بین جامعه
ستیزان و افراد بهنجار را کشف کنند و تعداد قابل ملاحظه ای از این گونه
تفاوتها کشف شده اند. برای مثال، نسبت قابل ملاحظه ای از جامعه ستیزان
برق نگارهی مغز (EEG) نابهنجار دارند. این به ویژه در مورد جامعه
ستیزان بسیار خشن و پرخاشگر صدق میکند.
در تحقیقات به دست آمده،
اولاً جامعه ستیزان امواج مغزی کُندی نشان میدهند که ویژگی کودکان
بوده و حاکی از نارسیدگی مغز است. ثانیاً نسبت قابل توجهی از جامعه
ستیزان در امواج مغزی شان فیزیک مثبت نشان میدهند. فیزیکهای مثبت،
شلیکهای ناگهانی و کوتاه فعالیت موجی مغز هستند. این فیزیکها در برق
نگاره مغزی یا EEG 40 تا 45 درصد جامعه ستیزان، در مقایسه با 1تا2
درصد کل جمعیت روی میدهند. فیزیک مثبت به تنهایی با رفتار تکانشی و
پرخاشگرانه در ارتباط است. اغلب افرادی که مرتکب اعمال پرخاشگرانه
میشوند و فیزیک مثبت نیز نشان میدهند اظهار میدارند که نسبت به
اعمالشان احساس گناه یا اضطراب نمیکنند (سیدمحمدی، 1385) .
درمان اختلال شخصیت جامعه ستیز
از بحثمان در مورد اختلال شخصیت جامعه ستیز میتوان چنین نتیجه گرفت
که افراد مبتلا به این اختلال به راحتی تغییر نمیکنند. آنها بعید است
که به طور ارادی در صدد کمک حرفه ای برآیند، زیرا دلیلی برای تغییر
کردن نمیبینند. اگر آنها به متخصص بالینی مراجعه کنند، اغلب به این
علت است که دادگاه حکم درمان صادر کرده است. از این گذشته، آنها با
شرکت کردن در جلسات درمان، صرفاً میخواهند قاضی را متقاعد کنند که
به طور جدی قصد دارند اصلاح شوند یعنی برای فرار از زندان نه برای
چیزی دیگر، در این جلسات شرکت میکنند. متخصص بالینی در چنین شرایطی به
سختی میتواند به درمانجو اعتماد کند. متخصص بالینی اگر بدون اینکه
از درمانجو قطع امید کند، براساس سوگیری خودش عمل نماید، باید مراقب
باشد بی جهت خوشبین نباشد (یحیی سیدمحمدی، 1386).
با توجه به
دشواری کارکردن با افراد مبتلا به اختلال شخصیت جامعه ستیز، چگونه متخصص
بالینی میتواند به هدف درمانی رضایتبخشی دست یابد؟ متخصصان
معتقدند ، این افراد فقط در صورتی رفتارشان را تغییر میدهند که
متوجه شوند آنچه انجام داده اند غلط است. بنابراین، هدف درمان این
نیست که به درمانجویان کمک شود احساس بهتری کنند، بلکه باید آنها را
واداشت تا نسبت به خود و موقعیتشان احساس بدتری کنند. متخصص بالینی در
انجام این کار، باید ابتدا از رویکرد مواجهه دادن استفاده کند، به
این صورت که نشان دهد ظاهرسازیها و سرهم بندی کردنهای درمانجو را
باور نمیکند و در عین حال، مرتباً ماهیت رفتار خودخواهانه و خودشکن
درمانجو را به وی انعکاس دهد. گروه درمانی میتواند در این فرایند
مفید باشد، زیرا پسخوراند ناشی از همتایان، که به راحتی نمیتوان آنها
را فریب داد، میتواند تاثیر نیرومندی داشته باشد.
در صورتی که
درمان «موفقیت آمیز» باشد، درمانجو به جایی میرسد که از کردههای
خود پشیمان میشود و احساس ندامت و گناه میکند و احساس ناامیدی در
ادامه به او دست میدهد. بنابراین امید میرود که رفتار او تغییر
کند.
منابع
ایرون جی. ساراسون - باربارا آر. ساراسون، روانشناسی مرضی، مترجمان بهمن نجاریان، محمدعلی اصغری مقدم، محسن دهقانی، رشد، 1383.
روزنهان، مارتین ای. پی - سلیگمن، روانشناسی نابهنجاری، ترجمهی یحیی سیدمحمدی، نشرارسباران، 1385.