از فیلم نامه تا کارگردانی
هنگامیکه میگوییم «این فیلم کارگردانیِ خوبی دارد.» منظور ما از این حرف چیست؟ چه تفاوتی بین این جمله و جملۀ «این فیلم، فیلمِ خوبی است» وجود دارد؟ مگر در نهایت فیلم را کارگردان نمیسازد؟ و مگر کلِ فیلم و تمام جنبههای آن حاصل ایدهها، سلایق، نظرات و هدایت و خواستههای کارگردان نمیباشد؟ اگر این طور است چطور میتوان بین «فیلمِ خوب» و «کارگردانیِ خوب» تفاوت قائل شد؟ از آن گذشته، چطور میشود که در یک جشنواره یا رویداد معتبرِ سینمایی، جایزۀ بهترین کارگردانی را به یک فیلم میدهند اما جایزۀ بهترین فیلم به فیلم دیگری تعلق میگیرد؟
برای رفع این ابهام که برای اغلبِ مخاطبان سینما ایجاد میشود و همواره پرسشی مهم در ذهنشان نسبت به نظراتِ منتقدان و داورانِ جشنوارهها ایجاد میکند باید حوزۀ اختیارات و وظایفِ کارگردان و نحوۀ اجرای آنها در فیلم را بررسی کنیم. و با این کار، کارگردانی را نه به معنای عامِ «فیلم ساختن»، بلکه به معنای خاص و تخصصیِ آن به مثابۀ یک حرفه با اصول و فنونِ مشخص فهم کنیم. ما در هنگامِ تحلیلِ یک فیلم، عناصرِ فیلم را جداگانه بررسی میکنیم؛ در مورد بازیها، چهرهپردازی، طراحی صحنه و لباس، فیلمنامه، فیلمبرداری، تدوین و موسیقیِ فیلم و سایر عناصر آن نظر میدهیم و نقاط قوت و ضعف هر یک را برمیشماریم. کارگردانی نیز یکی از عوامل و عناصری است که باید به همین ترتیب دربارۀ آن داوری کرد. هرچند عرصۀ کارگردانی فراختر از عناصرِِ دیگر است و نقشِ نظارتی و تأثیرِ مستقیم بر سایر عناصر دارد.
کارِِ کارگردان در سینما با خواندنِ فیلمنامه آغاز میشود (فرض میکنیم که نویسندۀ فیلمنامه کسی غیر از خودِ کارگردان باشد. هرچند، اگر غیر از این هم باشد، در نهایت تفاوت چندانی در اصلِ موضوع به وجود نمیآید). فیلمنامهنویس در هنگام نگارش فیلمنامه با کلمات سر و کار دارد. درست است که فیلمنامهنویس هم باید تخیّلِ سینمایی و بصری داشته باشد و آنچه را که مینویسد در خیالِ خود تصور کند، اما در سینمای حرفهای فیلمنامهنویس از قید و بندِ این که آیا امکانِ به تصویر درآوردنِ ایدههای او وجود دارد یا نه رهاست؛ و با گشودنِ بند از پای تخیلِ خویش هر آنچه را که لازمۀ داستان است، مینویسد. شاید لازم باشد برای به تصویرکشیدنِ یک پاراگراف از فیلمنامهای که او نوشته، یک ماه کار در مرحلۀ تولید انجام شود، یا اساساً نیاز به ساخت ابزارهایی جدید برای تصویرکردنِ آن صحنۀ خاص احساس شود؛ اما این مانعی برای فیلمنامهنویس نیست. اینها همه دغدغههایی است که کارگردان خواهد داشت و اوست که باید به تکتکِ آنها بیندیشد.
در واقع نخستین قدمِ یک کارگردان در آغاز کردنِ یک پروژۀ سینمایی، خواندنِ دقیقِ فیلمنامه و سپس تخیّلکردنِ تکتکِ شخصیتها، موقعیتها، کنشها و دیالوگهای آن در عالمِ خیال است. به همین دلیل است که گفته میشود کارگردانها باید انسانهایی خلّاق باشند و بهویژه تخیّلِ قویای داشته باشند. میتوان گفت در این مرحله، کارگردان فیلم را بارها و بارها در ذهنش میسازد. صحنههای آن را به شیوههای مختلف تصور میکند. آنها را پس و پیش میکند. چیزی به آنها میافزاید و خلاصه هر کاری که برای کاملشدنِ جهانِ داستانیِ فیلم نیاز باشد، در ذهنش انجام میدهد. نتیجۀ این مرحله، مقادیر زیادی ایده و نوشته و تصویر و اتود است که کارگردان آنها را با عواملِ اصلیِ کار در مرحلۀ پیشتولید، یعنی در درجۀ اول با تهیهکننده و سپس با جلب رضایتِ او با فیلمنامهنویس در میان میگذارد.
بسیاری از فیلمنامهها پس از واردشدنِ کارگردان دچار تغییراتِ اساسی میشود و گاه بارها و بارها بازنویسی میشود تا نتیجۀ دلخواهِ کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس حاصل شود. پس از این مرحله و با کاملشدنِ فیلمنامه و تأییدِ نهاییِ آن توسط کارگردان، او باید بارِ دیگر فیلمنامه را به دست گرفته و این بار با دقت و جزئیاتِ بیشتر، شکلِ تصویری و اجراییِ تمام بخشهای فیلمنامه را در ذهن خود مجسّم کرده و سپس آنها را ثبت کند. این مرحله با اصطلاحِ تخصصیِ «دکوپاژ» تعریف میشود. دکوپاژ که در فارسی میتوان واژۀ «تقطیع» را معادل آن دانست به معنای تقسیمکردنِ «صحنه»(SCENE)های موجود در فیلمنامه به تعدادی «پلان» یا «نما» (SHOT)، «سکانس» (SEQUENCE) و «پرده» (ACT) است.
واحد یا مقیاسی که در فیلمنامه برای دستهبندی کردنِ یک سری اتفاقات و جداکردنِ آنها از اتفاقات و موقعیتهای دیگر وجود دارد، «صحنه» است. صحنه مجموعهای از کنشها و موقعیتها است که بنا به اتفاق افتادن در زمان و مکانی واحد یا به واسطۀ وجودِ عنصری مشترک به هم پیوند میخورد و در توالیِ مشخصی در یک بازۀ زمانیِ یک یا چند دقیقهای رخ میدهد. فیلمنامهها در حقیقت مجموعهای از صحنههای پیاپی میباشد که در قالبِ رسمیِ فیلمنامهنویسی هر کدام با یک تیتر از بقیه متمایز میشود؛ تیتری که شامل عباراتی چون «روز. داخلی. منزل» است و موقعیتِ زمانی و مکانیِ آن صحنه را برای خواننده (کارگردان، تهیهکننده و سایر عواملِ فیلم) مشخص میکند.
کارگردان در مرحلۀ دکوپاژ باید این صحنهها را به واحدهای متفاوتی که مختصِ حرفۀ خودش میباشد (پلان، سکانس و غیره) تبدیل کند و نحوۀ به تصویرکشیدنِ هر کدام از آنها و نیز نحوۀ پیوندخوردنشان و در کنار هم قرار گرفتنشان را روشن کند. از اینجا مرحلۀ عملیِ کارِِ کارگردان آغاز میشود؛ مرحلهای که نیاز به بررسی دقیقتری دارد و لازمۀ آن در وهلۀ اول شناختِ این مفاهیم یا همان ابزارهای کارِ کارگردان است.
منبع: dailyopensociety.com