انتخاب شخصیت بین بد و بدتر - شخصیت پردازی
چندین سال پیش با یک گروه جمع جور یک سری برنامه مصاحبه و گزارشی ضبط می کردیم . راننده ای داشتیم که بسیار شوخ و اهل شکم بود و کارش این بود که ما را به رستورانهای خوب ببرد . یک صدابردار هم داشتیم که از شهرستان تازه آمده بود ، خیلی جوان بود و بسیار ساکت و آرام اما دقیق در کار خودش .
از آنجایی که به همه جای تهران سر می زدیم ، طبیعی بود که راننده همه جا را خوب نمی شناخت و خیلی از مسیر ها را باید می پرسید .و راننده هم که پر چونه بود راه به راه آدرس می پرسید که خیلی هم کمک حال بود . اما یک اخلاق بدی که داشت معمولا کسانی را که ازشان آدرس می پرسید مسخره می کرد اونم بلافاصله بعد از رفتن آنها ، حرکت ماشین و یا درد مواقعی هم با کنایه در حضور آنها و همه گروه هم می خندیدند. تا اینکه یک روز صدابردار برگشت و به راننده گفت که کار درستی نمی کند و اگر این کار او منجر به دعوا شود. او دخالت نخواهد کرد . راننده از این حرف او ناراحت شد و او را هم به باد تمسخر گرفت و ترسو خواند و همه باز خندیدند. و این قضیه ادامه داشت تا اینکه یک روز واقعا یکی از کسانی که آدرس می داد و آدرس هم درست بلد نبود ، متوجه تمسخر راننده شد و محکم در گوش او خواباند . سکوت در ماشین حکم فرما شد و بد تر اینکه آنها سه نفر قلدر بودند و تازه دست از فحش که بر نمی داشتند هیچ ، نمی گذاشتند که راننده حرکت کند و منتظر حرکتی از ما بودند یا حرفی که لت و پاره کنند همه را . در این هنگام با کمال تعجب صدابردار آرام ما در را باز کرد ، بدون اینکه ترسی به خود راه بدهد در مقابل هر سه ایستاد . ما اما هنور جرات پیاده شدن نداشتیم و می دانستیم که هر لحظه ممکن است دعوایی بزرگ سر بگیرد ...
شخصیت ها آن چیزی نیستند که می گویند ، بلکه چیزی هستند که عمل می کنند.
یکی از راههای پیچیده کردن شخصیت ها قرار دادن آنها در موقعیت هایی است که قادر به تصمیم گیری درست نباشند و یا مجبور باشند علارغم میل خود تصمیم بگیرند .مثل شخصیت گلشیفته در درباره الی . یا دختر نادر در جدایی نادر از سیمین . همچنین شخصیت زن چادری در جدایی و..
اصولا یکی از ویژگی های آثار مدرن ، مثل آثار فرهادی پیچیدگی شخصیت ها است و قرار دادن آنها در بحران و دو راهی .
اگر تراژدی را مطالعه کنید می بینید که در تراژدی این اتفاق بارها می افتد و قهرمان همیشه مجبور به انتخاب بین بد و بدتر است . مثل اودیپ که بعد از اینکه می فهمد او خودش پدرش را کشته و با مادرس ازدواج کرده است نمی داند چه کند ؟به مردم قول داده تا مسبب خشک سالی را شدیدا تنبیه کند و حالا می بیند که خود او همان مسبب است که از طرفی هم بی گناه است چون خدایان این سرنوشت را برای او رقم زده اند ....
یکی دیگر از مثالهای خوب فیلم من مادر هستم است .شخصیت باران کوثری که باید بین بد و بد تر یکی را انتخاب کند . بد : نگه داشتن جنین تجاوزگر در شکم و بدتر : اعدام خود
که معمولا راه دوم یعنی بدتر را انتخاب می کنند ، در مثال اودیپ، اودیپیوس خودش را کور می کند و در مثال من مادر هستم باران کوثری با سقط جنین اعدام را انتخاب می کند .
در تراژدی همیشه شخصیت ها در مرگ خود شریک هستند مثل اودیپ و باران . فیلم من دختر نیستم اقتباس از نمایش دیگری است با نام ملاقات بانوی سالخورده. البته به شکل بسیار زیرکانه
درباره شخصیت باز هم خواهیم گفت .
منبع: کانال هنرمندان سینما، تئاتروتلویزیون
جناب اقبالدار
سلام
وبلاگ شما را بازدید کردم و ذیل صفحه فرمالیسم پیام گذاشتم. اگر به پیامم پاسخ دهید ممنون میشوم. ضمنا نشانی ایمیل خودتان را برایم ایمیل کنید. مجددا ممنون.
محسن امیری