ده نکته برای آنکه فیلمِ کمبودجهی موفقی بسازید
یک. مطمئن شوید فیلمنامه برای یک فیلم بلند کمبودجه نوشته شده.
اینکه فیلمنامه باید عالی باشد گفتن ندارد. از یک فیلمنامهی متوسط نمیشود فیلمی خوب درآورد. اما اگر قصد دارید فیلمی کمبودجه بسازید به فیلمنامهای نیاز دارید که با شرایط مالیتان بخواند (به جای آنکه باهاش درگیر باشد). معلوم است که منظور از این حرف اجتناب از صحنههای تعقیب و گریز ماشینها، کلی جلوههای ویژه و بخشهای تاریخیست. نسخهای ۲۰۰ هزار دلاری از یک کمدی رمانتیک استدیوئی درست نکنید- شما ستارهها و بودجهی فیلمی مثل «روز عشاق – Valentine’s Day» را ندارید. مثلاً «دوستان مشترک» کمدیِ رمانتیکیست اما کاملاً بر ویژگیهای ژانر مستقل منطبق است.
دو. در دوران تولید، لوکیشن اصلیتان «خانهای» باشد.
موقع فیلمبرداری بیشتر زمان در جمع کردن و از آن طرف، مستقر شدن تلف میشود. وقتی لازم است روزی ۵، ۶، ۷ یا ۸ صفحه فیلمبرداری کنید، وقت را با بالا پایین کردن عوامل و تجهیزات از مثلاً مسیری چهار طبقهای از دست ندهید. یک لوکیشن اصلی برای فیلمتان بنویسید. جایی که دست کم بتوانید نیمی از روزهای فیلمبرداری را (رایگان) آنجا بگذرانید. فیلمبرداری در چنین موقعیتی به یک پیروزی کوچک بدل میشود. اگر شانس بیاورید میتوانید از همان جا بهعنوان اتاق تولید/تمرین/انبار و طراحی هنری استفاده کنید.
سه. دستتان را باز بگذارید.
همین حالا میخواهم چیزی بگویم که در تضاد با آن چیزیست که پیشتر گفتم. حتی اگر خانهای را بهعنوان لوکیشن اصلی برگزیدید اگر تمامِ کار را یکجا بگیرید کمبودجه بودن فیلمتان توی چشم میزند و فضای کار یکنواخت میشود. پیشنهاد قطعیِ من این است که خانهای را بهعنوان لوکیشن پایه در نظر داشته باشید اما بهش نچسبید و تا آنجا که امکانش را دارید از آنجا بیرون بزنید. در «خواستهی بزرگ» خوششانس بودیم که چون در بیابان فیلمبرداری میکردیم، حیاط پشتی لوکیشن اصلیمان سرزمینی بیپایان با درهها و کوههای بیشمار بود. در «دوستان مشترک» ما در نیویورکسیتی فیلمبرداری کردیم. در حالی که پیدا کردن لوکیشنهای داخلی کار سختی بود، کلِ شهر برای لوکیشنهای خارجی در اختیارمان بود. در ریورساید پارک قدم زدیم و صحنههایی با دیالوگهایی کوتاه در شلوغیِ محلهی چینیها گرفتیم.
چهار. موقعی که لوکیشنها باز هستند فیلمبرداری کنید.
در ساعات باز بودن لوکیشنها فیلمبرداری کنید تا مجبور نشوید پولی بپردازید. البته این هم هست که وقتی صاحبِ جایی نیستید، بر آن احاطهی کامل ندارید و ضمناً این نکته در هر صحنهای هم به کار نمیآید اما خودم هم از اینکه چندین بار به این شیوه کارم را پیش بردهام شوکه شدم. خصوصاً در «دوستان مشترک» در طول ساعات کار با اجازهی صاحبان در نانوایی، باشگاه یوگا، کافه، فروشگاه کالاهای آسیایی و بسیاری جاهای دیگر فیلمبرداری کردیم و فقط قول دادیم مزاحمتی ایجاد نکنیم. گوشهای ساکت را انتخاب میکردیم به بازیگرها میکروفون میزدیم و کار را شروع میکردیم.
پنج. بازیگران مهماند. خیلی.
نمونههایی از فیلمهای مستقل با استعدادهای ناشناختهای هست که یکهو ظاهر میشوند و به موفقیت میرسند. آن فیلمها استثناءاند. اگر کارتان برای اولین بار در کن به نمایش درمیآید، لزوماً به بازیگر نامی نیاز ندارید که توزیعکننده بیابید چون «نمایش اول در کن» اصلاً استراتژی خوبی برای یافتن توزیعکننده نیست.
در فرآیند فروش چهار فیلمم، اولین سوالی که تکتک خریداران و توزیعکنندهها از من میکردند این بود: «کی توش هست؟» وقتی بودجهی بازاریابیتان چیزی نزدیک صفر است، لازم است به محبوبیت آدمها تکیه کنید که خرجی برایتن بر نمیدارد. هدفهای بلند برگزینید و مسئول انتخاب بازیگری عالی انتخاب کنید. مثل بودجهای ۵۰ میلیون دلاری، بازیگرهایتان نیز تضمینی برای جذب پول سرمایهگذاراناند.
شش. هیچ توجیهی برای کیفیت پایین تولید وجود ندارد.
در جهان امروز که دوربینهای حرفهای ۳ هزار دلاریای هست که جنس تصاویرشان شوکهکننده است، هیچ توجیهی برای ساخت فیلمی بیکیفیت وجود ندارد. مردم معمولاً بعد از تماشای نسخهی در حالِ تکمیل کارهای من از خوب بودن، بزرگ بودن و واقعی بودنش میگویند. اگر قرار است بار سنگین ساخت فیلم داستانی بلندی را به دوش بکشید، بهتر است که به فیلمی «واقعی» شبیه باشد. لازم نیست از دوربین الکسا استفاده کنید (حتی یکبار هم توزیعکنندهای از من نپرسید چه دوربینی استفاده کردید) اما آنچه در نهایت حاصل میشود باید حرفهای به نظر بیاید.
هفت. مطمئن شوید که بازیگران و عوامل صحنه پیشتر با بودجهای مشابه کار کرده باشند.
وقتی اولین بار فیلمبردار عالیِ «خواستهی بزرگ»، آرون کوالچیک، را دیدم، دربارهی چالشهای فیلمبرداری در شبِ لوکیشنهی خارجی، وسط بیابان صحبت کردیم. گفت: «میتونیم یه فانوسطوری رو از یه چوبِ ماهیگری آویزون کنیم.» اشک توی چشمهام حلقه زد! باید در گروهتان آدمهایی حرفهای باشند که خلاقیت، انعطاف و مهارتهای حلِ مشکل به خرج دهند. به نظر هیجانانگیز است که فیلمبرداری را به کار گیرید که در کلی فیلم با بودجههای کلان کار کرده اما اگر هیچوقت تجربهی کار با پروژهای مشابه شما را نداشته باشند حتماً به مشکل برمیخورید.
هشت. برای پرداختهایتان برنامهریزی داشته باشید.
فیلمسازیِ کمبودجه از نظر مالی پایدار نیست اما کلی وقت میگیرد- گاهی چندین سال طول میکشد که فیلمی را از مراحل تولید تا توزیع برسانید. باید از همان ابتدا برایتان روشن باشد که چطور میخواهید اجارههایتان را بپردازید و همزمان برای تدوین، ثبت نام در جشنوارهها و بازاریابی فیلمتان وقت داشته باشید.
نه. بدانید چه وقت خودتان از پس کاری برمیآیید و چه وقت باید به آدم خبرهای برای انجامش پول بدهید.
ساخت فیلمهای کمبودجه خودبهخود کلی بار روی دوشتان میاندازد. نمیتوانید همیشه به دیگران پول بدهید کاری انجام دهند، پس خودتان مسئولیتش را بر عهده بگیرید. من وکیل نیستم اما کلی از کارهای حقوقی فیلمهایم را خودم انجام دادهام. پوشهای از کلی مطالب آماده کردهام که تقریباً با هر موقعیتی جور است.
ده. بودجهای برای ارائهی فیلم در نظر بگیرید.
نمیتوانم بهتان بگویم این مرحله چقدر مهم است. اینکه نسخهای برای جشنواره آماده کردهاید عالیست اما اگر پول ثبت نام ندارید، آنقدرها به کارتان نمیآید. به همین ترتیب، اگر به جشنوارهای راه پیدا کنید اما پول رفتن به آنجا را نداشته باشید، فرصت بزرگی را برای جلب نظر خریداران از دست میدهید. با مبلغی ناچیز میتوانید کارگردان و بازیگران اولتان را به نمایشهای فیلم بفرستید، یا کارشناس شبکههای اجتماعی استخدام کنید تا حسابهای کاربریتان را مدیریت کند یا چند دلاری خرجِ تبلیغات فیسبوکی کنید تا در نهایت فیلمتان بهتر دیده شود.
منبع: filmival.com