آفرینش فیلم

«من هم در اولین قدمِ آفرینشِ دنیایِ هنرِ سینمایی هستم»

آفرینش فیلم

«من هم در اولین قدمِ آفرینشِ دنیایِ هنرِ سینمایی هستم»

۱۰ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۷

سبک شناسی سینمایی (1)

با سلام. در این پست های متوالی سعی خواهم کرد، مطالبی را عرضه کنم که در رابطه با سبک شناسی برای دوستان علاقه مند مفید باشد.


1) هیجان‌نمایی یا اکسپرسیونیسم (به انگلیسی: Expressionism)


نام یک مکتب هنری است. در آغاز قرن بیستم، نهضت بزرگی بر ضد رئالیسم و امپرسیونیسم پا گرفت که آرام‌آرام مکتب "اکسپرسیونیسم" از دل آن بیرون آمد. واژهٔ اکسپرسیونیسم برای اولین بار در تعریف برخی از نقاشی‌های «اگوست اروه » به کار رفته است.

اکسپرسیونیسم جنبشی در ادبیات بود، که نخست در آلمان شکوفا شد.

هدف اصلی این مکتب نمایش درونی بشر، مخصوصاً عواطفی چون ترس، نفرت، عشق و اضطراب بود. به عبارت دیگراکسپرسیونیسم شیوه‌ای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگ‌های تند و اشکال کج و معوج و خطوط زمخت بهره می‌گیرد.
سینمای اکسپرسیونیستی در کشور آلمان آغاز شد وبه اوج رسید و پس از مدتی سینمای وحشت به عنوان شاخه مورد پسند اکثریت جامعه از همین سینمای فرهیخته و روشنفکر منشعب شد.

بنیامین آرمان طلب
۱۰ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۵

افه های تصویری

حالت هایی از تصویر هستند که به وسیله دوربین ، فیلم برداری می شوند و یا در لابراتوار ایجاد می شوند و فیلمساز از آنها برای انتقال مفهومی خاص به بیننده استفاده می کند.

در فیلم ها با دو مسئله مهم زمان و مکان رو به رو هستیم.
زمان ما برای یک فیلم سینمایی حداکثر سه یا چهار ساعت است ، در حالی که موضوع فیلم به گونه ای است که ممکن است دوره زمانی چندین سال را به نمایش بگذارد ، برای مثال داستان زندگی مردی از کودکی تا پیری اش یا ماجرایی که در طول یک سال از تابستان تا زمستان تداوم دارد. در این حالت نمی توان به یک باره از تصویر یک جوان به تصویر پیری او رفت و یا از یک تصویر که در آن زمین خشک ، چهره ها سوخته و ... به تصویری که در آن زمین پوشیده از برف است رفت. در این حالت باید تمهیدی اندیشید که این گذر زمان به خوبی به بیننده نشان داده شود. درباره تغییر مکان نیز به همین صورت است ، نمی توان به یک باره از چین به آمریکا رفت بدون اینکه تماشاگر را آگاه کرد. در این حالت ها آسان ترین روش آن است که نماها را به سادگی به یکدیگر پیوند بزنیم و با یک زیر نویس که زمان یا مکان را نشان می دهد مشکل را حل کنیم ، ولی این روش ممکن است چندان جذاب نباشد. در این حالت استفاده از تمهیدات دیگر یا افه های تصویری ممکن است مناسب تر باشد.
علاوه بر رفع مشکل زمان و مکان می توان از افه های تصویری برای نشان دادن هم زمان دو رویداد ، نشان دادن کنش و واکنش به طور هم زمان و ... استفاده کرد. در هر حال کارگردان ها ممکن است از افه های تصویری در موقعیت های مختلف استفاده کنند و یا اصلا استفاده نکنند و تمهیدی دیگر بیندیشند.


بنیامین آرمان طلب

چکیده:
در این مطلب سعی شده تا تعریف ثابتی از سبک و ژانر در سینما ارائه شود. برای این کار؛ ابتدا به تعریف این دو واژه در لغت نامه ها پرداخته ایم. سپس تعریف آنها را در محدوده ی هنر سینما بررسی کرده ایم. با جمع آوری نظرات گوناگون از نظریه پردازان هنری؛ و بخصوص کسانی که در مورد زیبایی شناسی سینما اظهار نظر کرده اند؛ به مقایسه و تحلیل نظرات پرداخته ایم. بدیهی است هر یک از این اندیشمندان از زاویه ی متفاوتی به مسئله نگریسته اند. آنان که بیشتر در سینمای آمریکا تبحر داشتند؛ ژانر را به سویه های تجاری فیلم مرتبط دانسته اند و البته تحلیل گرانی که سعی می کنند، فیلم را به عنوان فعالیتی هنری در نظر بگیرند، از سبک و ژانر برداشت های زیبایی شناسانه داشتند. در هر دو مورد؛ در واقع بخشی از تعریف ارائه می شده که سعی نموده ام به اختصار دلایل قانع کننده هر دو جبهه؛ بیان شود. در نهایت با نتیجه گیری از بحث؛ پژوهش به پایان می رسد.‏

کلیدواژه ها: سبک؛ ژانر؛ تاویل؛ نشانه؛ نقد؛ منتقد

بنیامین آرمان طلب

امیر ابیلی – گروه فرهنگی رجانیوز: سال‌های انتهایی دهه شصت، زمان نمایش «مشق شب» عباس کیارستمی، سیدمرتضی آوینی در نقدی که بر فیلم نوشت به نکته‌ی مهمی در رابطه با فضای نقد فیلم و ژورنالیسم فرهنگی شبه‌روشنفکران اشاره کرد که حالا پس از گذشت نزدیک به سه دهه همچنان مهم است و قابل پرداخت. به‌ویژه حالا که دو فیلم «اشباح» داریوش مهرجویی و «متروپل» مسعود کیمیایی با هم روی پرده‌اند و واکنش شبه‌روشنفکران وطنی به این دو فیلم بسیار قابل تامل است و عبرت‌انگیز.

«پیش از دیدن فیلم، سخت در انتظار بودم که ببینم این اثر جدید سینمایی که توسط آقای کیارستمی ابداع شده چطور چیزی است و البته با اینکه شستم تا حدی خبردار بود که نباید به حرف و حدیث‌های جنابان منتقدان و سینمایی‌نویس‌ها کاملاً اعتماد کرد، اما باز هم هرگز امکان نداشت که بتوانم فاصله میان توهم محض با واقعیت را حدس بزنم... و اما بعد از دیدن فیلم... بعد از دیدن فیلم انتظارم مبدل به یک سؤال بزرگ شد: چه امری میان این آقایان نقدنویس با ماهیت فیلم «مشق شب» حائل شده که آنها نتوانسته‌اند واقعیت را پیدا کنند: شهرت آقای کیارستمی؟ برخی فیلم‌های نسبتاً خوبی که پیش از این از ایشان دیده‌اند؟ اختصاص دادن یک بخش از جشنواره هشتم به مروری بر فیلم‌های ایشان؟ عدم شناخت سینما؟ وجود این واقعیت که منتقدان ماعموماً تجربه عملی کارسینمایی و تلویزیونی ندارند؟ هیاهوی بسیار برای هیچ؟ فقدان سلامت کافی در فضای سینمایی کشور؟ رعب و شیفتگی و فریفتگی در برابر روشنفکران؟... نمی‌دانم.»(نقد فیلم مشق شب، سیدمرتضی آوینی)

سیدمرتضی آوینی به این گزاره‌ی مهم هم اشاره کرده بود که: «حرف آخر را همین اول بزنیم: تا هنگامی که «بت‌پرستی» در میان ما رواج داشته باشد، «آدم‌ها» بزرگ می‌شوند نه «حقیقت» و آنگاه رفته رفته «حرف‌ها و افعال آن آدم‌های بت‌شده» جای «حق» را می‌گیرد و قضایای استدلالی بدین صورت در می‌آیند:«فلانی اینچنین گفته است و چون فلانی چنین گفته، پس حق همین است.» 
 
و حالا اکران همزمان دو فیلم «اشباح» و «متروپل» بهانه‌ی خوبی‌ست برای اشاره به همین فضای مریض ژورنالیسم و نقد سینمایی در میان شبه‌روشنفکران. فضای بیماری که از همان سه دهه‌ی پیش تا به این سو ادامه داشته است و طبعا یکی از دلایل بیماری کلیت سینمای ایران هم به شمار می‌رود.
 
«اشباح» داریوش مهرجویی و «متروپل» مسعود کیمیایی فیلم‌هایی‌اند که اساسا نمی‌توان در مورد آن‌ها مطلب جدی نوشت. هربیننده‌ای با هر درجه از میزان سواد و اطلاعات با یکبار دیدن این فیلم‌ها متوجه میزان بلاهت جاری در آن‌ها خواهد شد و اصلا میزان مضحک بودن‌شان آنقدر بالاست که اکثریت قریب به اتفاق حاضران در سالن مطبوعات را در زمان جشنواره-که بسیاری‌شان نیز از عاشقان اساتید بودند- به خنده واداشت. خنده‌ای که حاشیه‌های بسیاری را نیز درپی داشت. اما مطالبی که در رسانه‌های مختلف درباره‌ی همین اثار منتشر می‌شود جالب است و قابل تامل؛
 
بنیامین آرمان طلب

ارسطو در رساله معروفش در باب نمایشنامه نویسی و شعر، اولین تحلیل نمایشنامه را ارایه کرده است. او همچنین نخستین کسی بوده که راهکارهایی را پیشنهاد داده که از طریق آن‌ها نویسندگان می‌توانند ساختار داستان هایشان را اصلاح کنند. او اعتقاد داشت که هر داستان خوبی نه تنها دارای شروع، وسط و پایان است؛ بلکه شامل دو فاز داستانی مهم نیز می‌شود: گره افکنی و گره‌گشایی.

 از زمانی که شروع به معرفی شخصیت‌هایتان می‌کنید و به آن‌ها تمایل‌ها و آرزوهایی می‌بخشید، آن‌ها را در تعارض با آدم‌های اطرافشان قرار می‌دهید. منحنی طبیعی هر شرایطی به سوی پیچیده تر شدن می رود، تا وقتی که چالش به اوج خود برسد و مسئله حل شود.


 
بنیامین آرمان طلب

در این فایل آموزشی شما با انواع زاویه ها، نما ها ، جرکت ها و ... آشنا خواهید شد.


تمام آموزش ها با تصاویر همراه است.

بنیامین آرمان طلب

** درسهای دیوید گریفیث برای نویسندگان تازه کار**

اغلب فیلمنامه نویسان تازه کار یک مشکل رایج در کارهایشان دارند و آن هم این است که تلاش می کنند تا مشکل جلو رفتن داستان را با اضافه کردن شخصیت های جدید حل کنند. یعنی بجای اینکه با همان شخصیت اصلی داستان را پیش ببرند، با اضافه کردن شخصیت های فرعی و ماجراهای جدید که توسط این شخصیت ها بوجود می آید داستان را جلو می برند. معمولا هم وقتی تهیه کننده یا کارگردان به این مشکل موجود در فیلمنامه اشاره می کنند نویسنده از کارش دفاع می کند و آن را موضوعی در روند ساختاری فیلمنامه می داند. اما متاسفانه باید گفت که در اغلب اوقات این شخصیت های فرعی و ماجرا هایشان نه تنها کمکی به ساختار و کلیت فیلمنامه نمی کنند بلکه عاملی برای آشفتگی فیلمنامه و انحراف از روند اصلی می شوند.

 

بنیامین آرمان طلب

** درسهای دیوید گریفیث برای نویسندگان تازه کار**

در فیلمنامه های سینمایی همواره، داستان زمانی شکل می گیرد که شخصیت اصلی با افراد و نیروهایی که می خواهند مانع رسیدن او به خواسته هایش شوند درگیر می شود. پس بدون این شخصیت ها و یا نیروهای مخالف ما عملاً داستانی نخواهیم داشت.

 

در روند خلق فیلمنامه اگر این شخصیت یا نیروی مخالف توسط نویسنده بدرستی شناخته نشود و او نفهمد «رقیب» یا «نیروی مخالف» شخصیت اصلی کیست، ساختار داستان بگونه ای ناقص شکل می گیرد. این داستان فاقد عناصری است که می توانند احساس رضایت را در مخاطب ایجاد کنند.

 

در فیلم های موفق، نویسندگان به وضوح می دانند که چه کسی جذاب ترین و خطرناکترین رقیب است و شخصیت اصلی را گام به گام با نیروها و شخصیت های مخالف روبرو می کنند که مخاطب درگیر قصه شود و آن را با علاقه دنبال کند.

 

بنیامین آرمان طلب

** درسهای دیوید گریفیث برای نویسندگان تازه کار**

کتاب های آموزش فیلمنامه نویسی و اساتید این رشته در کلاس ها مرتب به شما تاکید می کنند که شما باید یک نیاز برای شخصیت تان تعریف کنید و بدانید که او بدنبال چیست. اما اینکه بدانید که او چه کارهایی انجام می دهد تا به خواسته اش برسد، به همان اندازه که بدانید چه می خواهد اهمیت دارد.

بعضی وقت ها شما به راحتی می توانید تفاوت این دو را احساس کنید. مثلاً در ارباب حلقه ها، خواست «فرودو» این است که حلقه را نابود کند. اما «گاندالف» به او می گوید تنها جایی که می تواند آن را از بین ببرد Mount Doom است. حالا او چه باید بکند؟ حالا او باید به جایی بسیار دور به «موردو» سفر کند و حلقه را دورن آتشفشان بیاندازد تا از بین برود. این مسیر جستجو و درخواست یا چالش او است.

بنیامین آرمان طلب

ابوالقاسم طالبی کارگردان فیلم «قلاده های طلا» در جشنواره فیلم عمارسینماپرس: در پی اتفاقات پیش آمده در فستیوال کن و نامه عذرخواهی لیلا حاتمی، ابوالقاسم طالبی کارگردان سینما در یادداشت کوتاهی در این باره مطلبی را بیان کرده است.

براساس گزارش،طالبی در یادداشت خود آورده است:

هو المصور

اواخر فصل بهارمان مصادف شد با حرکت سینماگر آزادمنش دیگری که بی تاب می‌شود، آن هنگام که جریحه دار شدن احساسات مردمش را مشاهده می‌کند پس قلمش از قلبش الهام می‌گیرد و متواضعانه از حرکت ناخواسته‌اش عذر خواهی می‌کند و مهر باطل دیگری می‌زند بر انگاره‌های غیر منصفانه نسبت به بانوان سینمای ایران و آموخت به کسانی که با او عکس در قاب سیاست دارند تا هرگاه اشتباهی خواسته یا ناخواسته بر رنگین کمان ملت ایران قصه و غصه‌ای ایجاد کرد، نه ترس و لاف در خلوت، نه لجبازی در جلوت، بلکه با شجاعت بزرگی و بزرگ ماندن را به میدان بیاورید.

بنیامین آرمان طلب