آفرینش فیلم

«من هم در اولین قدمِ آفرینشِ دنیایِ هنرِ سینمایی هستم»

آفرینش فیلم

«من هم در اولین قدمِ آفرینشِ دنیایِ هنرِ سینمایی هستم»

۶۰ مطلب با موضوع «فیلم و فیلمنامه (Script - Screenplay)» ثبت شده است

از زمان ساخت نخستین فیلمش «قاره هفتم» در سال 1989، «میشائیل هانکه» پرده از آثار بزرگی برداشت که او را در عرصه سینمای بین الملل زبانزد ساخت. این فیلمساز اتریشی با ساخت «روبان سفید» (2009) و «عشق» (2012) برنده نخل طلای جشنواره کن شد و برای «عشق» اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی را هم از آن خود کرد. «هانکه» در یکی از سمینارهای آموزشی خود که سال گذشته در انجمن تصاویر (Forum de Images) فرانسه برگزار شد، در طول بیش از یک ساعت، درباره حرفه خود به عنوان یک فیلمساز صحبت کرد. در این پست قصد داریم یازده درسی که از سمینار آموزشی «میشائیل هانکه» میتوان آموخت را برایتان بازگو کنیم:


بنیامین آرمان طلب

اسکورسیزی ۸۵ فیلم را برای مشتاقان فیلم‌سازی معرفی کرد


اگر تصمیم دارید از این شیوه و مسیر مستقل در زمینه‌ی سینما مطالعه کنید، به‌سختی می‌توانید کسی بهتر از مارتین اسکورسیزی را برای کارآموزی پیدا کنید. «اوپن کالچر» سال گذشته فهرستی از ۳۹ فیلم خارجی‌زبان پیشنهادی اسکورسیزی (که فیلم‌های مطرح زیادی مانند «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «رفقای خوب» و… را در کارنامه دارد) به فیلم‌سازان جوان را منتشر کرد؛ و حالا از روی گفت‌وگوی چهار ساعته ماه گذشته‌ی این فیلم‌ساز فهرستی از ۸۵ فیلمی را تنظیم کرده که اسکورسیزی تماشای آن‌ها را به هر فیلم‌ساز مشتاق و بلندپروازی توصیه کرده است. اسکورسیزی در گفت‌وگوی بلندش درباره بعضی از فیلم‌ها حرف زده و از برخی فقط نام برده است. با این حال فهرست انتخابی او به‌خوبی نماینده و گویای زندگی است که کاملاً در مرزهای قلمرو فیلم‌سازی زیست شده است.



بنیامین آرمان طلب

1. تا می توانید فیلمنامه بخوانید: شاید این پیشنهاد را خیلی شنیده باشید، اما ما دوباره آن را مطرح می کنیم چون متأسفانه بسیاری به قدر کافی این کار را نمی کنند. هر چه بیشتر بخوانید، بهتر می نویسید. و منظور این نیست که فقط مواقعی که فرصت دارید، فیلمنامه بخوانید. منظور این است که آنقدر فیلمنامه بخوانید که دیگر از خواندن فیلمنامه خسته شوید، و بعد هم باز پنجاه فیلمنامه دیگر بخوانید! (: آنقدر فیلمنامه بخوانید که حس کنید دیگر مغزتان در حال انفجار است!

2. به کلاس های بازیگری بروید: ممکن است خیلی از فیلمنامه نویس ها با این پیشنهاد مخالف باشند. اما فن نوشتن و فن بازی کردن آنقدرها هم که فکر می کنید باهم متفاوت نیستند و از خیلی جهات به هم شبیهند. همانطور که فیلمنامه نویس ها باید کاراکترها را بفهمند و خلق کنند، بازیگرها هم باید کاراکترها را بفهمند و خلق کنند، فقط شیوه و ابزار هر کدام برای این کار فرق می کند. برای یک فیلمنامه نویس، کنار گذاشتن قلم یا صفحه کلید و تجربه اینکه بر زبان آوردن دیالوگ ها واقعا چه حسی دارد، تجربه ارزشمندی است. چون می تواند دانش قصه گویی و درک کاراکترها را از زاویه جدیدی ببیند. بنابراین می تواند از آن مفاهیم و ایده هایی که در کلاس های بازیگری یاد گرفته در نگارش فیلمنامه استفاده کند. شاید این پیشنهاد به نظر بعضی از شما مفید باشد و به نظر بعضی نه. به هر حال آدم ها باهم متفاوتند.

بنیامین آرمان طلب

درام از نظر لغتی به کلمه ای یونانی باز می کردد به معنی ” کنش و له عمل آوردن ” بنابراین آن داستانی که بتوان روی پرده ،‌صحنه یاتلویزیون به عمل درآورد ، درام است.

در درس درام این کار ها را انجام خواهیم داد

1) مطالعه ی مکبث

2) مشاهده ی سریر خون اثر کوروساوا که اقتباسی ژاپنی شده از مکبث است

3) نوشتن فیلمنامه ی خودمان

حادثه و هیجان از اصول درام است.

برای نوشتن فیلمنامه ،‌سوال اینکه از کجا بیاورم بی معناست ،‌ اشخاص و افراد در اطراف ما هستند. کافی است به دو مورد شخصیت و ماجرا فکر کنیم و بعد ن را بسط دهیم مثلا بگوییم دختری دانشجوی انیمیشن که در خیابان کیفی حاوی اسناد جاسوسی پیدا می کند و بعد داستان را گسترش بدهیم.

شخصیت ماجرا را بسازیم و مدام حادثه ایجاد کنیم و از طریق عکس العملی که برای شخص در حوادث تعریف می کنیم ،‌شخصیت را می شناسیم

ضمنا در کتابی با عنوان «36 وضعیت دراماتیک» این نظر وجود دارد که تمام موضوع ها به جند گونه تقسیم می شوند و از این ها خارج نیست و موضوع جدیدی خلق نخواهد شد. آنچه که تفاوت فیلم ها را ایجاد می کند ،‌روایت است.




بنیامین آرمان طلب

۱.    هنر حل مشکلات

اولین بار که به فکر نوشتن این کتاب افتادم، دلم می‌خواست به برخی از ابزار فیلمنامه‌نویسی دست پیدا کنم تا فیلمنامه‌نویسان از طریق آنها قادر باشند مشکلات مختلف فیلمنامه‌شان را تشخیص داده و آنها را تعریف کنند. اما وقتی شروع به نوشتن کردم. متوجه شدم که در واقع دارم کتابی درباره راه حل مشکلات فیلمنامه‌نویسی می‌نویسم و نه فقط چیزی برای شناسایی آنها. برای حل هر مشکلی شما باید آن را تشخیص داده، شناسایی‌اش کرده و بعد آن را تعریف کنید. فقط از این راه است که واقعاً می‌توانید هر مشکلی را حل کنید.


بعد که به خود مشکلات فکر کردم، برایم آشکار شد که بیشتر فیلمنامه‌نویسان نمی‌دانند  مشکل دقیقاً چیست. در فیلمنامه همیشه یک احساس مبهم و نامعلوم وجود دارد که می‌گوید  چیزی درست کار نمی‌کند و آن چیز می‌تواند به کم‌مایگی یا زمختی پیرنگ مربوط باشد. البته می‌تواند بستگی به ضعف یا قوت زیاد شخصیت هم داشته باشد. ممکن است کنش کافی در فیلمنامه وجود نداشته یا شاید شخصیت در خلال داستان محو شده یا داستان تنها از طریق گفت‌وگوها پیش رفته باشد.

بنابراین من شروع کردم به تحلیل روند حل مشکل. تنها راهی که می‌توانستم این کتاب را به نوشته‌ای مفید تبدیل کنم، این بود که علائم مختلف مشکلات را تشخیص داده و بعد آنها را تعریف کنم؛ درست مثل روشی که به‌واسطه آن، یک پزشک علائم مختلف مرض‌های بیمارش را تفکیک می‌کند؛ آن‌هم، قبل از آن‌که به درمان مریض بپردازد.

وقتی از این زاویه، وارد روند حل مشکل شدم، مشاهده کردم که معمولاً یک علامت وجود ندارد و تعداد این علائم زیاد است. خیلی زود برایم آشکار شد که در فیلمنامه‌نویسی، بسیاری از مشکلات، علائمی مشابه دارند، اما خود مشکلات از نظر نوع، بسیار متفاوت‌اند. وقتی‌که محتوای یک مشکل را تحلیل می‌کنید، آن‌وقت به یک تشخیص و یا تشخیص‌هایی می‌رسید که شما را به شناسایی، تعریف و حل مشکلات رهنمون می‌سازند. هیچ‌گاه نباید از این حقیقت بگذرید که یک مشکل را نمی‌توانید حل کنید، مگر این‌که بدانید آن چیست.

بنیامین آرمان طلب

ارسطو در رساله معروفش در باب نمایشنامه نویسی و شعر، اولین تحلیل نمایشنامه را ارایه کرده است. او همچنین نخستین کسی بوده که راهکارهایی را پیشنهاد داده که از طریق آن‌ها نویسندگان می‌توانند ساختار داستان هایشان را اصلاح کنند. او اعتقاد داشت که هر داستان خوبی نه تنها دارای شروع، وسط و پایان است؛ بلکه شامل دو فاز داستانی مهم نیز می‌شود: گره افکنی و گره‌گشایی.

 از زمانی که شروع به معرفی شخصیت‌هایتان می‌کنید و به آن‌ها تمایل‌ها و آرزوهایی می‌بخشید، آن‌ها را در تعارض با آدم‌های اطرافشان قرار می‌دهید. منحنی طبیعی هر شرایطی به سوی پیچیده تر شدن می رود، تا وقتی که چالش به اوج خود برسد و مسئله حل شود.


 
بنیامین آرمان طلب

** درسهای دیوید گریفیث برای نویسندگان تازه کار**

اغلب فیلمنامه نویسان تازه کار یک مشکل رایج در کارهایشان دارند و آن هم این است که تلاش می کنند تا مشکل جلو رفتن داستان را با اضافه کردن شخصیت های جدید حل کنند. یعنی بجای اینکه با همان شخصیت اصلی داستان را پیش ببرند، با اضافه کردن شخصیت های فرعی و ماجراهای جدید که توسط این شخصیت ها بوجود می آید داستان را جلو می برند. معمولا هم وقتی تهیه کننده یا کارگردان به این مشکل موجود در فیلمنامه اشاره می کنند نویسنده از کارش دفاع می کند و آن را موضوعی در روند ساختاری فیلمنامه می داند. اما متاسفانه باید گفت که در اغلب اوقات این شخصیت های فرعی و ماجرا هایشان نه تنها کمکی به ساختار و کلیت فیلمنامه نمی کنند بلکه عاملی برای آشفتگی فیلمنامه و انحراف از روند اصلی می شوند.

 

بنیامین آرمان طلب

** درسهای دیوید گریفیث برای نویسندگان تازه کار**

در فیلمنامه های سینمایی همواره، داستان زمانی شکل می گیرد که شخصیت اصلی با افراد و نیروهایی که می خواهند مانع رسیدن او به خواسته هایش شوند درگیر می شود. پس بدون این شخصیت ها و یا نیروهای مخالف ما عملاً داستانی نخواهیم داشت.

 

در روند خلق فیلمنامه اگر این شخصیت یا نیروی مخالف توسط نویسنده بدرستی شناخته نشود و او نفهمد «رقیب» یا «نیروی مخالف» شخصیت اصلی کیست، ساختار داستان بگونه ای ناقص شکل می گیرد. این داستان فاقد عناصری است که می توانند احساس رضایت را در مخاطب ایجاد کنند.

 

در فیلم های موفق، نویسندگان به وضوح می دانند که چه کسی جذاب ترین و خطرناکترین رقیب است و شخصیت اصلی را گام به گام با نیروها و شخصیت های مخالف روبرو می کنند که مخاطب درگیر قصه شود و آن را با علاقه دنبال کند.

 

بنیامین آرمان طلب

** درسهای دیوید گریفیث برای نویسندگان تازه کار**

کتاب های آموزش فیلمنامه نویسی و اساتید این رشته در کلاس ها مرتب به شما تاکید می کنند که شما باید یک نیاز برای شخصیت تان تعریف کنید و بدانید که او بدنبال چیست. اما اینکه بدانید که او چه کارهایی انجام می دهد تا به خواسته اش برسد، به همان اندازه که بدانید چه می خواهد اهمیت دارد.

بعضی وقت ها شما به راحتی می توانید تفاوت این دو را احساس کنید. مثلاً در ارباب حلقه ها، خواست «فرودو» این است که حلقه را نابود کند. اما «گاندالف» به او می گوید تنها جایی که می تواند آن را از بین ببرد Mount Doom است. حالا او چه باید بکند؟ حالا او باید به جایی بسیار دور به «موردو» سفر کند و حلقه را دورن آتشفشان بیاندازد تا از بین برود. این مسیر جستجو و درخواست یا چالش او است.

بنیامین آرمان طلب

** درسهای دیوید گریفیث برای نویسندگان تازه کار**

در کتاب های فیلمنامه نویسی به شما توصیه می کنند که برای اینکه شناخت کاملی نسبت به شخصیت هایتان پیدا کنید آنها را برای خودتان توصیف کنید. معمولاً آنها به شما یاد می دهند که سوالاتی در مورد شخصیت کارتان بپرسید و به آنها پاسخ دهید تا شخصیت به شکل کامل در ذهن شما شکل بگیرد. سوالات پیشنهادی در این کتاب ها شامل موارد زیر می شوند:

 

1- شخصیت شما چگونه به نظر می رسد: سن، جنسیت، خصوصیات ظاهری، عادت ها شکل لباس پوشیدن و...

2- شخصیت شما چه طور آدمی است: باهوش است یا کم هوش، آیا آدم اجتماعی ای است، چه چیزی را دوست دارد و از چه چیزی بدش می آید، خودش چه نظری در مورد خودش دارد، از نظر اطرافیانش او چطور آدمی است، به چه چیزی اعتقاد دارد و نظرش در مورد پدیده های مختلف چیست و...

3- شخصیت شما متعلق به چه طبقه اجتماعی ای است: او متعلق به چه خانوده ای است، دوستانش چه کسانی هستند، در چه دوره زمانی و در چه کشوری زندگی می کند، قبل از این و در سال های گذشته چه اتفاقات مهمی برای او افتاده است و...

بنیامین آرمان طلب